روایت اینستاگرامی از تاریخ!

روایت اینستاگرامی از تاریخ! کارکادو: تاسیان به اتمام رسید، اما صدای اعتراض ها تازه بلند شده؛ آیا این سریال تصویری اینستاگرامی از تاریخی ملتهب نبود؟



به گزارش کارکادو به نقل از خبرگزاری مشرق

، «تاسیان» به اتمام رسید و تیتراژ بالا آمد، وقتی صدای قربانی به گوش رسید چه سؤالی به ذهنتان آمد؟ موافق بودید یا مخالف؟ از آنجا که ما می خواهیم دست خودمان را رو نماییم، نخستین سؤالی که به ذهنمان رسید را می گوییم: آیا می شود بین تاسیان و «عشق ابدی» تفاوتی قائل شد؟ این سؤال در وهله اول بی رحمانه بنظر می رسد و ممکنست مخاطب این متن را به این سو ببرد: «بله... چون تاسیان قبل از انقلاب را خوب و رنگی تصویر کرده، آن هایی که حجم ریششان از نیم سانت بیشتر است، دردشان گرفته.» اما بیایید لحظه ای درباره ی این سؤال تامل کنیم؛ آیا تاسیان و عشق ابدی ماحصل یک سنت فکری است؟ سنتی که علاقمند است همه چیز را تقلیل بدهد، عشق و روشنفکری را به سانتی مانتالیسم بکشاند، روابط را هم در حد و اندازه رمان های سایت های نودوهشتی ها نگه دارد.

تاسیان؛ بازنمایی آب نباتی از تلخ ترین برهه تاریخ


در این مدل از دید کردن به جهان، تاسیان گذشته ماست و حالِ ما منطقاً چیزی غیر از عشق ابدی نخواهد بود. با این تفاوت که شخصیت های عشق ابدی، نسخه تازه به دوران رسیده انسانِ جهان تاسیانی هستند، شخصیت هایی که از همان طرز فکر تقلیل نگر بار آمده اند. طرز فکری که برخوردش با تمام دستاوردهای فرهنگی دوران و طبقه اتوپیایی اش یعنی دهه ۵۰، در ویکی پدیایی ترین شکل ممکنست.
لباس ها برمبنای مدلهای زنِ روز طراحی می شود، بی خود و به گونه ای الصاقی شخصیت های فرهنگی آن زمان جلو دوربین رژه می روند. در مقابل این تصویر که چندان بعید نیست چند اسب تک شاخ هم برای تکمیلِ گل و بلبل بودن فضا از جلو دوربین رد شود، یک جهان تیره و خاکستری پدید می آمده که صاحب اثر مدام تلاش دارد بگوید این ها چپ هستند و مشتی کارگر پرت از مرحله یا جوجه کنشگرِ دانشجویی، این در حالی است که پاکروان درست روی حساس ترین زمان تاریخ معاصر ایران دست گذاشته و ملتهب ترین دوران انقلاب را روایت می کند.
پاکروان برای آنکه بتواند تصویر آب نباتی و یونیکورنی خودرا از آن دوران حفظ کند، مجبور می شود کنشگران مهم ترین انقلاب منطقه در ۱۰۰ سال اخیر، از چند طیف را به مشتی مقلد تقلیل بدهد که شعارهای بی معنایی را مدام با خودشان تکرار می کنند، کنشگرانی که سطح فعالیت دانشجویی شان در حد و اندازه اعتراضات صنفی برای کثیفی سلف است.
از طرفی هم کنش کارگریشان به عربده کشیدن های عده ای خلاصه می شود که از سر زیاد شدن آخور و حسادت به جان سرمایه دار افتاده اند و مدام تکرار می کنند: «تو چرا در این خانه می نشینی ما و خانه هایمان جور دیگری است.» تاسیان کمر می بندد به تقلیل مهم ترین دوره تاریخی در ایران معاصر و به گروههای اجتماعی مختلف در حد و اندازه های شوخی نگاه می کند.




پایان عاشقانه در استخری دو متری؛ تاسیان یا سریال ترکی؟


آدم های مقابل جهانِ اتوپیایی تاسیان در همه حرکات و رفتارشان ابله هستند. میتینگ هایشان در حد شورای دانش آموزی است، اعلامیه پخش کردنشان در حد تراکت دادن پیتزافروشی و عده شان به قدری کم و ناهماهنگ است که اعتراضات فلان صنف محدود را یادآور می شوند.
دانشجویان همه فاقد منطق هستند و طوطی وار کلماتی را تکرار می کنند، انقلابیون مذهبی از مرحله پرت هستند و با مرگ شریعتی در گیجی به سر می برند و نتیجه قدرت گرفتن چنین عده ای مرگ و فروپاشی خانواده آب نباتی قصه ماست که قربانی جهالت عده ای بی خرد شده اند.
خب سؤال اینجاست اگر همه چیز اینقدر احمقانه است چرا تشکیلاتی مثل ساواک در برابرش ایجاد می شود؟ آن هم با این میزان از نیروهای دوست داشتنی و مهربان؟! در آخر سریال هم یک عشق نافرجام ترکی می بینیم که هوتن شکیبا در استخر ۲ متری غرق می شود و شیرین قصه هم با یک تنه فنی و اسلوموشن، این عاشقانه دمِ دستی را تمام می کند و بعد هم از همان راش های دونفره سفر شمال با یک موسیقی ملایم استفاده می شود تا قال قضیه کنده شود و داستان تاسیان هم به اتمام برسد.
در پایان قصه هم ما حق را به پدر سرمایه دار داستان می دهیم که هم عده ای جانی به جان زندگی او افتاده اند و هم دخترش به علت یک رابطه تینیجری فوت شده است. به همان اندازه که عشق ابدی یک نگاه تقلیل یافته به عشق دارد و آنرا در لاو ترکاندن های چند دختر پسر نوجوان می داند که با فهم ناقصشان از زندگی بدنبال عشق حقیقی هستند، تاسیان بر مدار همین فهم تقلیل یافته حرکت می کند، نه فقط به عشق بلکه به موضوعات مختلفی چون تغییرات اجتماعی، روشنفکری و روابط درون یک خانواده هم چنین فهمی را تسری می دهد.

تصویری که هر دو درنهایتش می سازند زوجی ثروتمند است که بدون وجود مشکلات در زمین و زمان در ماه عسل های ابدی و با ثروتی نامحدود زندگی می کنند. این تصویر و غایت حاصل چیست؟ حاصلِ یک کلیشه اینستاگرامی از عشق است. پاکروان وقتی می خواهد نهایت عشق را نشان بدهد، تصویر را اسلوموشن می کند و یک آهنگ ملایم می گذارد، پسر داستان می رقصد و دختر هم بی پروا لبخند می زند. همین تصویر را مکرراً می توانید در کلیپ های اینستاگرامی بلاگرها ببینید.

اتوپیای آب نباتی در مقابل جماعتی وحشی؟!


بازیگران تلاش می کنند این درامِ دم دستی را با بازی هایشان بهبود ببخشند، اما ناتوانند. قصه های موازی و گره های بیهوده سرتاسر قصه را گرفته تا تولید اثر پربازیگر برای صرفه اقتصادی به ۲۳ قسمت برسد. سریال از جایی بدل به گرته برداری از تولیدات کشور دوست و همسایه ترکیه می شود و سطح روابط انسانی را به همان اندازه می آورد. انبوهی از دیالوگ های تصنعی، یخ و بیش از حد، داستان را فراگرفته است.
فیلم برمبنای سنت کلیپ سازی در نقاط حساس احساسی قصه پیش می رود و سریع اسلحه اسلوموشن را از جیبش درمی آورد و دو سه باری در هر قسمت شلیک می کند. مجموعه این اتفاقات موجب می شود تاسیان راه را برای نقد فرمی ببندد (در این بین فقط می توانیم بابت بازی قابل قبول صابر ابر از مجموعه کارگردانی و البته بابت زحمت زیاد تیم طراحی لباس و صحنه بابت استفاده از رنگ های جیغ تشکر کنیم) و آنرا بدل به یک کشکول کند. کشکولی که با آب نبات های رنگی طراحی صحنه و لباس و گریم های عروسکی پر شده و یک اتوپیای سرمایه دارانه را شکل داده و در مقابل این تصویر دخترانه یک عده وحوش از خدا غافل هستند که می خواهند این کشکول را بشکنند.
چنین پی. او. ویِ سانتی مانتالی از کجا شکل گرفته؟ پاسخ به این پرسش، شباهت تاسیان و عشق ابدی و آثار هم دسته را برایمان روشن می کند. عشق ابدی غایتش چیست؟ تاسیان چطور؟ غایت عشق ابدی پیدا کردن عشقی رویایی و با شناختی آنی و لحظه ای است. خب، تاسیان هم همین را می خواهد. تفاوت در چیست؟ در بزک است. عشق ابدی این عشق رویایی و اتوپیایی را به برهنه ترین شکلش نمایش می دهد و تاسیان آنرا در قالب اسلوموشن ها و کلیپ های رنگی پنهان می کند.
تصویری که هر دو درنهایتش می سازند زوجی ثروتمند است که بدون وجود مشکلات در زمین و زمان در ماه عسل های ابدی و با ثروتی نامحدود زندگی می کنند. این تصویر و غایت حاصل چیست؟ حاصلِ یک کلیشه اینستاگرامی از عشق است. پاکروان وقتی می خواهد نهایت عشق را نشان بدهد، تصویر را اسلوموشن می کند و یک آهنگ ملایم می گذارد، پسر داستان می رقصد و دختر هم بی پروا لبخند می زند. همین تصویر را مکرراً می توانید در کلیپ های اینستاگرامی بلاگرها ببینید.

تاسیان؛ تاریخِ جعلی برای مصرف شبکه های اجتماعی


پاکروان چیزی بیش از این از عشق نمایش نمی دهد و اصلاً نمی تواند چنین کاری انجام بدهد، چرا؟ چون کلیشه در منطق روایی تاسیان امری وجودی است. او از همان قسمت اول از نقاش بودن، دختر بودن، پدر بودن، عاشق بودن، انقلابی بودن، مبارز بودن، چپ بودن و سرمایه دار بودن یک تصویر تکراری را بازتولید می کند. تکراری که ثمره اینستاگرام زدگی است. پاکروان هم برای آنکه به ذائقه مخاطب که آن هم متأثر از اینستاگرام است، نزدیک شود لزوماً مجبور است روایت جهان تخیلی خودرا برمبنای مختصات فضای مجازی تولید نماید که هم در تبلیغات بتواند به خوبی وایرال شود و هم مخاطب به نحوی پای این ۲۳ قسمت بنشیند.
همه این اتفاقات موجب می شود، تاسیان اساساً فاقد منطق تاریخی و زمانی دانسته شود. این سریال با لهجه تهرانی یا مدل لباس ها و یا تصویر چهره های مشهور آن دوران اهتمام دارد، خودش را تاریخی جا بزند، اما باتوجه به فقدان عمق در منطق روایی، تصاویر کلاژ شده و درک اینستاگرامی به تاریخ و عشق و هنر - که موجب می شود کاراکترهای داستان لازمان شوند- بطورکامل ناموفق است و فقط در حد تولید چند تکه وایرالی برای پیج های هم فکر سازندگانش می تواند مفید باشد. تاسیان به صورت مشخص عقب گردی در کارنامه کاری پاکروان است. اثری که بی خود و بنا بر یک منطق دم دستی در همان قسمت های اول، تبدیل به سریالی وایرالی شد و در ادامه هم اهتمام کرد با همین تصاویر جلوه فروشی کند و عرضه بازار مطلوب خودرا تامین کند.
منبع: روزنامه فرهیختگان

منبع:

1404/05/08
10:51:35
5.0 / 5
32
تگهای خبر: آهنگ , اینستاگرام , تاریخی , تبلیغات
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
X
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
عقیده شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
عقیده:
سوال:
= ۶ بعلاوه ۳
karkado فروش کادو و انتخاب انواع کادویی
کارکادو، همراه شما در انتخاب بهترین هدیه برای عزیزانتان
karkado.ir - حقوق مادی و معنوی سایت كاركادو محفوظ است

كاركادو

فروش کادو و انتخاب انواع کادویی ، کارکادو، هدیه ای از جنس عشق و خاطره