طیب كه بود و چرا اعدام شد؟

طیب كه بود و چرا اعدام شد؟ كاركادو: صبح روز ۱۱ آبان ۱۳۴۲ طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی به افترا فعالیت مجرمانه و خیانتكارانه به منظور برهم زدن نظم و امنیت عمومی در روز ۱۵ خرداد اعدام شدند.



به گزارش كاركادو به نقل از ایسنا، «تاریخ ایرانی» نوشت: طیب حاج رضایی، در سال ۱۲۸۰ در محله صابون پزخانه تهران متولد شد. پدرش حسینعلی از اهالی سگمس آباد از توابع قزوین بود. طیب كه از جوانی به ورزش های باستانی علاقه داشت، پس از خدمت سربازی به زورخانه های جنوب تهران همچون زورخانه اصغر شاطر در انبار گندم نزدیكی میدان شوش، زورخانه رضا كاشفی در بازارچه سعادت حوالی باغ فردوس و زورخانه هایی در محله های پاچنار و نظام آباد و البته زورخانه شعبان جعفری در پارك شهر رفت و آمد پیدا كرد و آرام آرام به چهره ای شناخته شده در بین باستانی كاران تبدیل شد. وی كه همزمان در میدان میوه و تره بار تهران به خرید و فروش مشغول بود، در فاصله سال های ۳۰ تا ۴۲ همواره بعنوان یكی از پایه های اصلی این میدان شناخته می شد.

طیب مثل خیلی از هم سنخان خود اهل دعوا بود. به خاطر زور و بازویش بد نمی دید با مردم درگیر شود. او را بعنوان یكی از جاهلان یا همان لوطی های جنوب تهران می شناختند. چهره ای كه در كنار شعبان جعفری همچون افرادی بود كه وقتی نوچه هایش در كنارش قرار می گرفتند تصویری رعب آور برای هر عابر ناآشنایی داشت.

صد ها درگیری و چاقوكشی از طیب در شهربانی وقت گزارش شده و برای چنین رویه ای بار ها محكوم و زندانی شد. همچون آنكه در سال ۱۳۱۶ به دو سال حبس انفرادی و پنج سال حبس با اعمال شاقه محكوم شد و دی ماه ۱۳۲۳ هم به جهت شرارت هایش بازداشت و به بندرعباس تبعید شد. در سندی كه به تاریخ ۲۳/۱۰/۱۷ درباره وی وجود دارد شهربانی تهران طی نامه ای به شهربانی بندرعباس سبب بازداشت او را افترا قتل دانسته است. به تهران كه بازگشت حجره ای در بازار خرید و كمتر به دعواهای بی جهت روی آورد، ولی باز در مواقع حساس از زور بازویش در راه ناصواب بهره برد.

گفته می گردد طیب بودجه خرید این حجره را هم از طریق هایی به سبك خود جمع كرد، چون كه ابتدا در میدان میوه «درباغی» می گرفت. درباغی واژه ای مربوط به همان سال هاست به این معنا كه چند «گنده لات» با جمع كردن تعدادی «نوچه» در مقابل هر یك از دروازه های میدان ایستاده و هر بار میوه ای كه وارد و یا خارج می شد، از آن باج می گرفتند.

حسین شیروانی از آشنایان طیب كه سال ها در بازارهای تهران قدیم كار كرده است، در تعریف «درباغی» گرفتن می گوید: «از زندان كه آمد بیرون، حاج خان خداداد او را برد پیش خودش. ملك میدان مال حاج خان خداداد بود كه آدم مومن و مردمداری بود. طیب حدود سال ۲۶ بود كه به میدان امین السطان آمد. اوایل كارش این بود كه درباغی می گرفت، یعنی وقتی به میدان می رفتید و مثلا ده لنگه پرتقال می خریدید، ده تومان از شما می گرفتند. بعد به شما اجازه می دادند بار از میدان خارج كنید. یادم هست برای هر لنگه بار یك ریال می گرفتند. چند تا كارگر هم بعنوان نوچه همیشه دم دست طیب خان بود، كسانی مثل رضا گچ كار، مش مهدی. آن روز ها آژان به اصطلاح پاسبان نبود، برای همین برای گرفتن عوارض هر كسی كه می خواست این كار را بكند چند نفر بزن بهادر را كنار دست خودش نگه می داشت. مدتی كه گذشت مردم اعتراض كردند و قضیه درباغی گرفتن جمع شد.»

اگرچه حسین شیروانی تلاش می كند درباغی گرفتن كه به شكلی باج گرفتن بود را توجیه كند، اما با تحلیل شرایط میادین قدیم تهران مشخص می گردد این حرفه چیزی جز زورگویی و زورگیری نبوده است. طیب را از حامیان شاه و دربار می دانند. وی یك بار در دوران زمامداری مصدق در ۳۱/۱۲/۱۰ و به دستور فرماندار نظامی تهران به همراه شعبان جعفری (معروف به شعبان بی مخ) بازداشت شد. طیب و هم بندانش همان زمان در اعتراض به این بازداشت در نامه ای به فرماندار نظامی تهران نوشتند: «اینجانبان را به جرم شاهدوستی و ابراز احساسات نسبت به شاهنشاه محبوب توقیف و بازداشت نموده اند.»

اینها گذشت تا موعد ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ رسید. آنچنان كه گفته می گردد نقش طیب در جریان كودتا از چهره ای چون شعبان جعفری بیشتر اگر نباشد، یقینا كمتر نیست. وی در سال ۱۳۳۲ از كودتاچیان ۲۸ مرداد بود كه بعد ها تاج بخش خوانده شدند. طیب به پاس خدماتش در وقایع ۲۸ مرداد از جانب وزارت جنگ وقت یك قطعه مدال درجه ۲ رستاخیز دریافت كرد. حتی با مرور برخی اسناد باقی مانده از آرشیو ساواك به این نكته می رسیم كه طیب به علت خوش خدمتی به حكومت پهلوی در ۲۸ مرداد انحصار واردات موز و توزیع آنرا بدست آورد. این مورد را شعبان جعفری در كتاب خاطرات خود نقل كرده و مدعی شده وقتی انحصار واردات موز را از طیب گرفتند، وی به جرگه ناراضیان حكومت پهلوی پیوست. طیب همینطور به عضویت جمعیت قیام رستاخیز ۲۸ مرداد درآمد و كمی بعد بعنوان عضو هیات رییسه این جمعیت منصوب گردید.

از سال ۳۶ بود كه آرام آرام رویه طیب تغییر نمود. برخی این تحول را ناشی از اعتقادات مذهبی وی می دانند. محسن رفیقدوست درباره روحیات مذهبی طیب می گوید: «اگر چه در زندگی خودش مساله داشت ولی اهل هر فرقه ای هم كه بود از ارادتمندان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) بود و اگر در ایام دیگر سال چاقوكشی و یا گردن كلفتی یا هر كار دیگری می كرد حداقل در ماه های محرم و صفر و رمضان این كار ها را كنار می گذاشت و به اصطلاح شسته و رفته می شد؛ بخصوص در ماه محرم تكیه می بست و روضه خوانی ترتیب می داد و دسته عزاداری به راه می انداخت. من فكر می كنم اصلا نجاتش هم به این دلیل بود كه ارادتمند مولا امام حسین (ع) بود.»

ساواك در گزارشی مربوط به سال ۱۳۳۷ می نویسد: «طیب حاج رضایی تغییر لحن داده و با طرفداران آیت الله كاشانی طرح دوستی ریخته...» برخی هم از علاقه وی به امام خمینی (ره) می گویند. اوج این تغییرات را در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شاهدیم؛ وقتی كه انقلابیون نگران نقش آفرینی منفی حاج طیب در برابر اقداماتشان بودند اما ماجرا جور دیگری پیش رفت.

حاج مهدی عراقی در این رابطه چنین نوشته است: «برای دیدن مرحوم طیب، ابتدا با برادرش، مسیح خان صحبت كردیم و گفتیم ما منزل آقا خمینی بودیم و آنجا به مناسبتی صحبت شد و اسم داداش (طیب خان) وسط آمد به اینكه بچه ها گفتند كه این دسته ای كه روز عاشورا ما می خواهیم راه بیندازیم امكان دارد طیب خان اینها بیایند و نگذارند و به هم بزنند و آقا خمینی درآمد گفتش كه نه، اینها علاقه مند به اسلام هستند و اینها هم اگر یك روزی یك كارهایی كرده اند، آن عِرق دینی شان بوده، روی حساب توده ای ها و كمونیست ها و اینها آمده اند یك كارهایی می كرده اند. اینها كسانی هستند كه نوكر امام حسین هستند در عرض سال همه فكرشان این است كه محرمی بشود، عاشورایی بشود به عشق امام حسین سینه بزنند، خرج بكنند، چه بكنند و از این حرف ها، خاطرجمع باشید، حالا در ضمن خواستیم كه این حرف آقا را برویم به داداش بگوییم و هم اینكه به او توجه بدهیم. گفت باشد. همان جا كه نشسته بود یك تلفن كرد به طیب، پس از احوالپرسی و اینها گفتش كه داداش یك چند تا هستند بعدازظهر می خواهند بیایند تو را ببینند، گفت باشد، من خانه هستم. ما فرستادیم میدان و یك مشت از این بَروبچه های كوتاه و بلند، بچه های خود میدان كه زبان خود طیب را هم بلد بودند، بعدازظهر آمدند وقتی گفتم، گفتم كه آره این شكلی است گفتش كه اینها عید هم از ما می خواستند استفاده بكنند (همان جریان مدرسه فیضیه بود) جریان به هم زدن قم هم در پیش از مدرسه فیضیه آمدند به سراغ ما و ما به آنها جواب ندادیم شما خاطرجمع باشید كه اینها تا حالا چندین بار سراغ ما آمده اند و ما جواب رد به آنها داده ایم حالا هم همین جوره، همان جا دست كرد یك صد تومان داد به اصغر - پسرش - گفت می روی عكس حاج آقا خمینی را می خری می بری تو تكیه به علامت ها، نمی دانم چیزهای تكیه شان، عكس حاج آقا را همه جا آویزان می كنی.»

بعد از ماجرای ۱۵ خرداد در تهران حكومت نظامی اعلام گردید و ماموران طیب حاج رضایی، اسماعیل رضایی و حدود ۴۰۰ نفر دیگر را به جرم بر هم زدن نظم عمومی بازداشت كردند. برخی اسناد ساواك نشان داده است كه طیب خود شخصا در تظاهرات ۱۵ خرداد شركت نكرده بود اما ساواك به جهت اینكه این افترا كه معترضان از خارجی ها پول گرفته اند را ثابت كند، مبادرت به دستگیری طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی كرد. گفته می گردد اغلب قریب به اتفاق بازداشت شدگان طی اعترافاتی طیب را مسبب اصلی ماجرا اعلام نمودند.

درباره بازجویی های طیب دو روایت وجود دارد؛ یكی اینكه وی هیچ چیز را برعهده نگرفته و حتی وقتی از وابستگی سیاسی اش پرسیدند، پاسخش این بوده كه «من طرفدار شاه هستم و به هیچ یك از جمعیت ها بستگی ندارم.» وقتی مراسم عزاداری وی در دهه محرم مورد پرسش قرار می گیرد كه چرا شیخ باقر نهاوندی در شب های تاسوعا و عاشورا در تكیه انبار گندم مطالبی ضد دولت اظهار نموده و مردم را تحریك كرده است، طیب پاسخ می دهد: «شیخ باقر نهاوندی شب تاسوعا در تكیه شركت نكرد و شب قتل هم در روی منبر ضد ورود "جینالولو بریجیدا" سخنرانی نموده و در مورد شعبان جعفری اظهار نموده كه رفته است دست جینا را بوسیده و یك قالیچه به نامبرده هدیه داده و حالیه عزاداری می كند.»

بازجو می پرسد: شما كه از اشخاص با نفوذ میدان بارفروشی هستید چگونه از علت اصلی تشنجات اخیر اظهار بی اطلاعی می كنید، پاسخ طیب این است كه «من با علما و روحانیون تماس و ارتباطی ندارم... من فقط در ده روز اول ماه محرم عزاداری می كنم و در سایر ایام سال بیشتر وقت خویش را در میخانه ها می گذرانم.»

حتی برخی روایت می كنند كه وكیل مدافع طیب در دادگاه می گوید: «خالكوبی طیب دلیل علاقه مندی او به كشور است» و خانواده اش هم از «پیشگاه مبارك اعلیحضرت همایون شاهنشاهی» آزادی او را درخواست می كنند. وكیل طیب حتی یادآور می گردد كه او «تمثال شاهنشاه فقید را بر روی شكم و بعد از آن تمثال مبارك شاهانه را با تاج پهلوی و دو پرچم ایران بر روی سینه و تمثال خجسته دیگری از ذات اقدس ملوكانه را بر روی دست خویش خالكوبی كرده كه همین تحمل چندین هزار سوزن بر بدن برای حك این تمثال های مقدس نشانه نهایت علاقه و دلبستگی بی شائبه اوست...»

در كنار این روایت ها كه حاكی از حاشای مبحث توسط وی و خانواده اش است، روایت دیگری هم از محاكمه طیب وجود دارد. اینكه وی در تمام طول ۵ ماه زندان خود تحت فشار و شكنجه بوده تا اعتراف كند از امام و عوامل خارجی پول دریافت كرده تا كشور را به آشوب بكشد؛ موضوعی كه او زیر بارش نمی رود. راویان حتی به نقل از حاج رضایی آورده اند كه: «من در زندگی خلاف های زیادی كرده ام ولی هیچگاه حاضر نیستم به خاطر چند صباحی بیشتر زیستن دامان مرجع تقلیدی را لكه دار سازم. من در ۲۸ مرداد پول گرفتم و كودتا راه انداختم، نه در ۱۵ خرداد.»

بدین ترتیب طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی به حكم صادره از دادگاه ویژه شماره یك لشگر گارد به ریاست سرتیپ حسین زمانی و دادستانی سرهنگ ستاد احمد دولو قاجار و با وكالت تسخیری تیمسار شایانفر بعد از ۱۳ جلسه محاكمه به جرم فعالیت مجرمانه و خیانتكارانه به منظور برهم زدن نظم و امنیت عمومی در روز ۱۵ خردادماه ۴۲ به استناد قسمت اول ماده ۷۰ قانون مجازات عمومی به اعدام محكوم شدند. بر مبنای روایت انقلابیون، اسماعیل رضایی كه از بازاریان خیّر و لوطی های جنوب تهران بود و به همراه طیب به هدایت آشوب ها متهم شده بود در ذیل ورقه حكم دادگاهشان نوشت: «اگر صد سال زندگی كنم، مرگ به این سعادتمندی نخواهم داشت. چرا تقاضای عفو كنم و از این سعادت درگذرم؟»

سرانجام طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی در صبح ۱۱ آبان ۱۳۴۲ به پای جوخه اعدام برده شدند و در میدان تیر حشمتیه تیرباران شدند. در گزارش های ساواك پس از اجرای این حكم آمده است: «تیرباران نمودن طیب برای عامه مردم و خصوصا اهالی جنوب شهر كه نامبرده در بین آنان وجهه ای داشته است كاملا غیرمنتظره و خلاف امیدواری آنان به عفو بوده است.»




1397/08/11
00:26:43
5.0 / 5
4820
تگهای خبر: تصویر , تولد , جوان , خدمات
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۹ بعلاوه ۵
karkado فروش کادو و انتخاب انواع کادویی
karkado.ir - حقوق مادی و معنوی سایت كاركادو محفوظ است

كاركادو

فروش کادو و انتخاب انواع کادویی