تحلیل عجیب عباس عبدی از دهه شصتی ها:

این نسل در دوره اصلاحات و دوره احمدی نژاد و دوره روحانی بازنده بود بنابراین در جریان مهسا انتقام گرفت

این نسل در دوره اصلاحات و دوره احمدی نژاد و دوره روحانی بازنده بود بنابراین در جریان مهسا انتقام گرفت به گزارش کارکادو، عباس عبدی ضمن اشاره به این که ناآرامی ماههای اخیر کار دهه هشتادی ها نبد بلگه دهه شصتی ها عامل ایجاد آن بودند نوشت: بیشترین ضربه را این نسل و به صورت مشخص لیدرهای دهه شصتی از فضای سیاسی خوردند و انتقام آن شکست را در جریان مهسا گرفتند.


چگونه و چرا؟ ماجرا اینست که رهبری جریان دوم خرداد متکی به متولدین دهه ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ بود. البته به سبب نوع فعالیت سیاسی دوم خرداد، رهبران این جنبش خیلی بیشتر از نیروهای میانه و اجرایی و پای کار سیاست آن مقطع که دهه شصتی ها بودند شناخته شده بودند. تا اینجا مسئله ای نبود و همه چیز طبیعی بود. ولی یک تفاوت مهم میان این دو نسل وجود داشت. دهه شصتی ها فاقد سرمایه هایی بودند که در این ساختار سیاسی موجود می توانست نقطه قوت آنان باشد. سرمایه هایی چون حضور در انقلاب و جنگ. آنان در زمان انقلاب یا به دنیا نیامده بودند یا خردسال بودند و در جنگ هم آن اندازه بزرگ نبودند که شرکت نمایند و افتخار آنرا برای ارتقای اجتماعی خود یدک یا به رخ دیگران بکشند و طلبکار خدمات کرده و نکرده خود باشند و به هر کس برسند منت بگذارند که اگر ما نبودیم چنین بود و چنان می شد. هر چند این نسل عوارض هر دو پدیده را تحمل کرده بودند، آن هم در کودکی و نوجوانی، ولی از منافع این تحمل هزینه ها بهره مند نشدند. در جریان اصلاحات به یک علت طبیعی این عدم بهره مندی رخ می داد، چونکه سن آنان چندان زیاد نبود، یعنی در سال ۱۳۸۴ که دوره خاتمی به اتمام رسید، متوسط سن آنان همان حدود ۲۲-۲۰ سال بود و برخلاف پدران شان که از ۲۰ سالگی در انقلاب و با برکناری نیروهای قبلی و نهادسازی های جدید، کاره ای شده بودند ظرفیت صندلی های مدیریتی تکمیل بود و اینها فقط می توانستند در خدمت سیاست جاری باشند. حضورشان در جنبش دوم خرداد گرچه بسیار جذاب بود و آنان را به آرزوهای خود نزدیک می کرد، ولی بدبختی آنان از اینجا بود که دوم خرداد پایدار نماند و با آمدن نواصولگرایان، آن حضور برای دهه شصتی ها هزینه محسوب شد و از همین جا در سیاست هم عقب گرد زدند و مصداق آش نخورده و دهان سوخته شدند. نسلی که مشکلات ناشی از انقلاب و جنگ را در کودکی تحمل کرد، در جوانی به خدمت یک جنبش مهم سیاسی در آمد و خویش را وقف آن کرد و در ماجرای کوی ۷۸ به نحوی شکست خورد و هنگام ورود به عرصه کار و زندگی با یک تغییر نابهنگام سیاسی و اقتصادی مواجه گردید که از یک سو شغل کافی به وجود نیامد و از طرفی حضور سیاسی اش در دوم خرداد تبدیل به هزینه شد، و از آن بدتر با یک عقب گرد سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مواجه گردید و به درستی حس کرد که تمام دستاوردهای وی در دوره اصلاحات به یغما رفته است، در نتیجه در سال ۱۳۸۸ فرصت را مناسب دیدند تا بلکه اقدام دیگری کنند بخصوص که به لحاظ سیاسی هم باتجربه تر شده بود ازاین رو وارد میدان شد، با یک پله ارتقای سیاسی اگر نه در سطح رهبران سیاسی، حداقل در سطح افسران سیاسی بودند، ولی بیشترین لطمه را خوردند، آن هم چه صدمه ای. نسلی پاک باخته و سوخته که با بیرون آمدن از این بحران احساس یأس و ناامیدی می کرد. طولی نکشید که با جریان جدید سیاسی و آمدن هاشمی و روحانی جانی تازه گرفت و علیرغم ناامیدی قبلی در آن ایفای نقش کرد، با این تفاوت که این دفعه فقط می توانستند تا روز پیروزی نقش ایفا کنند و بعد از آن باید می رفتند خانه، چون نه به لحاظ مذهبی، نه به لحاظ سیاسی و ارزشی هیچ تطابقی با معیارهای رسمی نداشتند و کمابیش از متهمان پرونده دوران اصلاحات و دانشگاه ها و سپس ۸۸ بودند و حتی بار سنگین پرونده جدید یا پشتیبانی از روحانی را هم باید به دوش می کشیدند، در حالیکه معیارهای رسمی برای حضور در قدرت و ارتقای اجتماعی هیچ تغییری نکرده بود. سیاست برای این نسل تبدیل به سوءپیشینه شد. برخلاف پدران شان یعنی متولدین دهه ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ که سنین ۵۰ و ۶۰ را رد کرده و حتی به سن بازنشستگی رسیده بودند و زندگی خویش را داشتند و همچنان بر اریکه قدرت چسبیده بودند، این نسل از همه این مواهب و آرامش آن عقب افتاده بود، درحالی که به لحاظ نظری و فکری و حتی عملی هم در جریان این دو یا سه دهه آموزش دیده بود و دهه ۱۳۹۰ هم نتوانسته بود گره زندگی او را باز کند پسرفت هم داشت، بنابراین در آغاز یا آخر دهه چهل سالگی، هنوز پا در هوا بود و نه آینده ای را می توانست تصور کند و نه به گذشته اش می توانست ببالد، در عین حال که شایستگی های آموزشی و تجربیات سیاسی آنرا نمی توان نادیده گرفت، آنان به لحاظ علمی و فرهنگی قوی و ثروتمند بودند و بار اصلی طبقه متوسط فرهنگی را بر دوش می کشیدند ولی به لحاظ اقتصادی ضعیف و ناتوان بودند و به قولی ثروتمندانی فقیر بودند. در نتیجه تنها یک راه در برابرشان وجود داشت، و آن گرفتن انتقام بود، هم از تاریخ و انقلاب و هم ساختار و هم از پدران، بخصوص ازسوی دختران این نسل. گرایش آنان به گذشته قبل از انقلاب یا حتی ناسزاهایی که در شعارها می دادند بیشتر از آنکه محصول یک انتخاب عقلانی باشد ابزار و شیوه انتقام گیری آنان بود. 23302


منبع:

1401/12/09
12:42:10
5.0 / 5
612
تگهای خبر: تولد , جوان , خدمات , دانش
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۷ بعلاوه ۱
karkado فروش کادو و انتخاب انواع کادویی
karkado.ir - حقوق مادی و معنوی سایت كاركادو محفوظ است

كاركادو

فروش کادو و انتخاب انواع کادویی