ماجرای عاشقی استاد علی نصیریان

ماجرای عاشقی استاد علی نصیریان به گزارش کارکادو، ایسنا نوشت: علی نصیریان نخستین کسی بود که با معرفی فهیمه راستکار به خانه شماره ۵۴ سر خیابان رشت یا تخت جمشید سابق، رفت. نصیریان سال دوم هنرستان هنرپیشگی بود و احیانا هیچ فکر نمی کرد رفت و آمدش به این خانه چگونه جهان فکری او را متحول می کند.


ششم آبان سالروز درگذشت شاهین سرکیسیان است، برای مشخص شدن نقش وی در رشد فرهنگ و بخصوص تئاتر کشورمان کافی است یادآوری نماییم که او پس از عبدالحسین نوشین، بنیانگزار تئاتر نوین ایران است و مرور نام شاگردانش همچون علی نصیریان، بیژن مفید، فهیمه راستکار، جمشید لایق، اسماعیل داورفر و... جایگاه مهم او را در فضای هنری کشورمان مشخص می کند. به انگیزه سالروز درگذشت این هنرمند، خاطرات برخی از شاگردان او را مرور می نماییم و می کوشیم تا تصویری نه چندان کامل از این هنرمند ترسیم نماییم. این گزارش هم یادی است از مردی که حق بزرگی بر گردن فرهنگ ما دارد و هم تلنگری است برای نسل های بعد تا عاشقی را بیاموزند. در اسفند سال ۱۳۳۱ شاهین سرکیسیان به دنبال آشنایی چندین ساله اش با احمد شاملو با وی در رابطه با ی تشکیل گروهی متشکل از آکتورهای جوان یا شاگردان هنرستان هنرپیشگی مشورت کرد تا با این گروه فعالیتهای تئاتری را آغاز کند. دو روز بعد، شاملو به اتفاق فهیمه راستکار به منزل شاهین سرکیسیان رفتند. فهیمه راستکار که در آن زمان یکی از شاگردان سال دوم هنرستان هنرپیشگی بود، بعد از گفت و گوهای طولانی با سرکیسیان پذیرفت که با همراهی چند نفر از هم کلاسی های خود، با وی همکاری کند. علی نصیریان نخستین کسی بود که با معرفی راستکار به خانه سرکیسیان رفت. او هم از شاگران سال دوم هنرستان هنرپیشگی بود. اما شاهین سرکیسیان که بود؟ او سال ۱۲۸۹ خورشیدی از مادری بلغاری ارمنی و پدری ایرانی ارمنی در وارنا بلغارستان چشم به جهان گشود. تحصیلات خویش را در فرانسه و در رشته حقوق به انجام رسانید ولی عشق به تئاتر سبب شد در رشته خود کمتر فعالیت کند. وی در سال ۱۳۱۷ به ایران بازگشت و به استخدام مجله «ژورنال دو تهران» درآمد و با تئاترهای سعدی و تهران، همکاری و با روشنفکران آن روزگار رفاقت کرد. سرکیسیان اوایل دهه ۳۰ و قبل از کودتای ۲۸ مرداد، همراه با گروهی از جوانان، جلسات تئاتری را در منزل خود برپا و آنها را با متدهای دو استاد مهم تئاتر روسیه، استانیسلاوسکی و مه یرهولد آشنا کرد. خانه کوچک او محفلی برای نوجوانانی شده بود که هر روز از هنرستان به این خانه می آمدند. گاه گاهی هم مادر پیر سرکیسیان که با او زندگی می کرد، با مهربانی و با چای و قهوه از این نوجوانان پذیرایی می کرد. آنان در این جلسات با نمایشنامه های مهم جهان، شیوه گفتار به دور از تصنع و حرکات بدنی مناسب یک بازیگر آشنا شدند. سرکیسیان در سال ۱۳۳۹ به انجمن فرهنگی آرارات دعوت شد و گروه تئاتر «آرمن» را تشکیل داد و تا سال ۴۵ حدود ۱۴ نمایشنامه را به زبان ارمنی درهمین تالار به صحنه برد و تئاتر بین المللی را به جامعه ارمنی معرفی نمود. علی نصیریان در خاطرات خود در رابطه با سرکیسیان چنین گفته است: «سرکیسیان نه کارگردان بود و نه استاد تئاتر بلکه او فقط عاشق بود و با همین دیوانه بازی هایش بنیانگذار تئاتر جدید ایران است. او عاشقی بود که ما را جمع کرد و به هر یک از ما سرنخی داد تا چیزی یاد بگیریم و بزرگترین خدمت را کرد. در خانه او بسیار آموختیم و با شخصیت هایی مانند شاملو، خجسته کیا، سیمین دانشور، جلال آل احمد و امیرحسین جهانبگلو آشنا شدیم. همه کسانی که با سرکیسیان کار کردند، برای خودشان کسی شدند.» اما زنده یاد جمشید لایق، دیگر شاگرد او که کتابی در رابطه با سرکیسیان به نگارش درآورده، در رابطه با نقش وی در شکل دهی به تئاتر نوین ایران چنین اظهار داشته بود: «او در نیمه ی دوم دهه ی سی، که تئاترهای لاله زار آخرین گامهای نزول و نابودی خود را به سرعت طی می کردند و پیش از آن که تئاترهای روشنفکرانه ی دولتی و نیمه دولتی به وجود آید، با گردآوری نخبگان و تنی چند از علاقه مندان با استعداد، چون فهیمه راستکار، علی نصیریان، احمد برات لو، بیژن مفید، نسرین رهبری، عباس جوانمرد، خجسته کیا، هوشنگ لطیف پور، پرویز بهرام، اسماعیل داورفر، شیرین نفیسی، جعفر والی و تعدادی دیگر که بعدها هر کدام به دور یکدیگر و برگزاری جلساتی منظم و بزرگ برقرار کردند و نقطه ی عطفی در تئاتر ایران شدند، برای ایجاد حرکت جدید و زنده و پویا در تئاتر گام برداشت. سرکیسیان، آغازگر و خط دهنده ی نهایی شد که بعدا میوه ی خویش را در تئاتر دهه ی چهل در سالن ۲۵ شهریور آن روز، یعنی سنگلج امروز به ثمر رساند. ثمره ی زحمات این مهاجر مسیحی، به یکی از نقاط اوج تاریخ تئاتر ایران تبدیل شد و کل تئاتر ایران را متحول ساخت. همچون ی کارهای اساسی و تاثیرگذاری که سرکیسیان انجام می داد، میتوان از ایجاد اجتماعات هنری تئاتر، بالا بردن سطح دید هنرمندان تئاتر ایران و آشنا ساختن آنها با جریان های تئاتری آن روز جهان، از بین بردن سنت بیان کش دار هنرپیشگان رادیو و تئاترهای لاله زاری، که از زمان تئاترهای مترقی آن روز بر جای مانده بود (تئاتر سعدی) و اصلاح حرکت و بیان بازیگر به سمت بیان احساسی واقعی در صحنه ی تئاتر و دید هنری نام برد. سرکیسیان نقش بسیاری در شناساندن روشهای فنی خیلی از بزرگان تئاتر معاصر آن روز جهان داشت، وی اصطلاحات تئاتری و بزرگان تئاتر همچون استانیسلاوسکی ـ که خود پیرو و متاثر از روش های وی بود ـ، گوردن گریک، نمیروویچ دانچنحکو و برتولت برشت برداشت و همینطور چخوف را پیش از همه به اهل تئاتر ایران معرفی نمود.» این گروه جوان به خانه سرکیسیان رفت و آمد و با او کار می کردند ولی در آن مقطع جایی برای تازه واردان نبود و ورود آنان به فضای حرفه ای، خیلی سخت می نمود. پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ همه چیز پیچیده تر هم شد. حکومت نظامی و ایجاد سازمانی به نام امنیت، مشکل زیادی برای جمع شدن این گروه جوان بوجود آورده بود. بویژه که تصادفا آپارتمان سرکیسیان بسیار نزدیک به مرکز و روبه روی سازمان امنیت بود. اجتماعات بیشتر از سه نفر به صورت کلی ممنوع، تئاتر بدنام، مردم هم نسبت به آن بدبین بودند، کسانی هم که علاقه و استعدادی داشتند، از ترس خانواده هایشان و بی فرجامی کار نمایش از آن می گریختند. لایق در توصیف آن روزهای دشوار چنین گفته: «ذوق و آرزوی ما در لحظاتی مأیوس کننده می شد ولی با پشتکار و شور سرکیسیان می باید برای به وجود آوردن یک تئاتر اصیل و واقعی کوشید و یاس و حرمان و بدبینی به خود راه نداد. سرکیسیان اغلب به ما می گفت بعد از این کوشش ها، در آینده، تئاترنویسان، بازیگران، کارگردانان و طراحان خوبی خواهیم داشت و بالاخره این چرخ در گل مانده ی در تئاتر به حرکت در خواهد آمد و مردم به تئاتر روی می آورند و همه به آرزوی دیرینه ی خود می رسند.» به قول لایق، سرکیسیان هم آموزش تئاتر می داد و هم یک منتقد جدی تئاتر آن روزهای ایران بود که به چند زبان زنده ی دنیا تسلط داشت. وی به اخلاق هنرمند اهمیت خاصی می داد. همیشه بر دقت و وقت شناسی و وفاداری به عهد و از همه مهم تر پشتکار و احساس مسئولیت و روح والای انسانی و محبت و صمیمیت هنرمند نسبت به کار هنر و اجتماع خویش تاکید می ورزید. وی در نهایت فقر مادی و با رنج و ایثاری باور نکردنی زیست و با تواضع و فروتنی یک هنرمند راستین از جهان رخت بربست.» نام شاهین سرکیسیان با نمایشنامه «روزنه آبی» گره خورده، نمایشنامه ای از اکبر رادی که در آن دوران بسیار جوان بود و نخستین آثار خویش را به نگارش درآورده بود. سرکیسیان قصد داشت نمایشنامه «روزنه آبی» را روی صحنه بیاورد اما فرصت دست نداد و سرانجام بی آنکه این متن را اجرا کند، دار فانی را وداع گفت و به اصطلاح دستش از گور بیرون ماند. بعدتر، دستیار او، آربی اونسیان، این نمایشنامه را روی صحنه برد تا شاید روح استادش آرام بگیرد. اکبر رادی سال ها قبل در برنامه بزرگداشتی که در باشگاه آرارات برای سرکیسیان برگزار شده بود، در رابطه با این تجربه ناکام چنین اظهار داشته بود: «روزنه آبی» نخستین نمایشنامه ای بود که در سالهای ۳۸ و در اواخر دوران دبیرستان نوشته بودم. در شرایطی که سرکیسیان در اوج افسردگی و غمگینی بود، با او آشنا شدم و تصمیم به اجرای این متن گرفتیم. در آن ایام شاگردان قدیمی و اولیه سرکیسیان او را ترک کرده بودند، با وجود این که گروه دیگری از شاگردان همراهش بودند ولی او همچنان ناراحت بود و با این وجود نسخه خطی «روزنه آبی» را که خیلی هم ناخوانا بود، در دست گرفت و آغاز به تایپ آن کرد. در جریان آغاز تمرین گروه، چند باری به اداره هنرهای دراماتیک رفت، ولی بعضی از شاگردان قدیمی او که آن زمان در این اداره کار می کردند، موانع گوناگونی را جلوی پای او گذاشتند و رسما به او اعلام نمودند که صلاحیت اجرای این متن را ندارد و نمایشنامه هم ایراداتی دارد. وقتی که سرکیسیان این خبر را به من داد، با وجود لبخندی که بر لب داشت، چشمانش پر از اشک شد. وقتی که به او پیشنهاد بازنویسی مجدد متن را دادم، عصبانی شد و اظهار داشت که من به این کار ایمان ندارم، چونکه که او پس از شروع تمرین ها حاضر نبود میزانسن ها و دیالوگ های نمایش را تغییر دهد. رادی در آن برنامه از نقش مهم سرکیسیان در تئاتر ایران هم سخن اظهار داشته بود: «سرکیسیان در دهه ۴۰، در شرایطی ظاهر شد که قبل از او، فقط عبدالحسین نوشین، در عرصه ی تئاتر حضور داشت و پس از آن دوران بود که سرکیسیان افرادی چون ایبسن، چخوف، پیراندلو، بکت و یونسکو را معرفی نمود. امروزه اگر افرادی در عرصه تئاتر فعالیت دارند و می درخشند به صورت مستقیم و غیر مستقیم محصول مکتب سرکیسیان هستند اما متاسفانه او به شکلی دق مرگ شد چونکه که او زبان تهاجمی و بُرنده نداشت که بتواند حرف خویش را به مسئولان القا کند و از سویی هم می دید که چطور شاگردان قدیمی اش، درها را به روی او بسته اند، در صورتی که همان افراد همه تئاتر را پشت میز سرکیسیان آموخته بودند، پس او با آرزوی اجرای «روزنه آبی» و دیگر کارها درگذشت.» ۵۷۲۴۵


منبع:

1401/08/05
13:50:07
5.0 / 5
388
تگهای خبر: تئاتر , تصویر , جوان , دانش
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۷ بعلاوه ۳
karkado فروش کادو و انتخاب انواع کادویی
karkado.ir - حقوق مادی و معنوی سایت كاركادو محفوظ است

كاركادو

فروش کادو و انتخاب انواع کادویی